یه دل خسته ویک عشق محال
در جوانی زندگانی طالعم غم سایه زد
چی بگم وقتی ک عشق واسه تو بازی شده وقتی خوشبختی واست قصه طنازی شده جز سکوت حرفی نداره دل من درک عاشقی ب قلبه ن زبونخوشگله من پیش ازینها دل من عشقو چشیده مزه عشق و خیانت هردورو یکجا چشیده عطش وصال عشق رو خیلی وقته ک نمیخوام لذت لمس گناه رو میدونی ازتو نمیخوام تنها خواسته ام از عشقت لذت لمس خدا بود واسه جون خسته ای چون من عشق واقعی دوا بود
Power By:
LoxBlog.Com |